
پس از اسارت ، مارا به پادگاه قادسیه واقع در چند کیلومتری بصره بردند . هنگام نماز ظهر ، چون ابی برای وضو در اختیارمان نبود و از طرفی اکثرا زخمی بودیم ، از سربازان عراقی مقداری خاک برای تیمم خواستیم ، اما با تعجب و حیرت آنها مواجه شدیم
سربازان می گفتند (( مگر شما هم نماز می خوانید ))
وقتی به آنها تفهیم کردیم و نماز را با قراءت صحیح برایشان خواندیم ، با شرمندگی قبول کردند و برایمان خاک آوردند
ناقل : آزاده شهریار رحمانی کتاب نماز در اسارت صفحه 40 به کوشش اکرم ارجح
نظرات شما عزیزان: