سيمای نماز در آيينه ی شعر خواجه حافظ شيرازی



نماز پلی به آسمان

سيمای نماز در آيينه ی شعر خواجه حافظ شيرازی
سيمای نماز در آيينه ی شعر خواجه حافظ شيرازی

نماز راز با بی نياز، راز ميان عاشق و معشوق و پيوند خلق و خالق، سر تعظيم فرود آوردن بنده در برابر صاحب امر خود، و اظهار عبوديّت از جانب عبد است. نماز پالاينده‌ی آلوگی ها، تيرگی ها، ظلمت ها، تاريکی های روح و روان آدمی و شست و شو دهنده ی دل و جان او است، نماز توجه باطن و ملازمت در حضور و اقبال به سوی حق و اعراض از ماسوی ا... است. در اين مقاله بر آنيم تا سيمای دين را در شعر خواجه شمس الدين محمد حافظ شيرازی بررسی کنيم. خواجه شمس الدين محمد حافظ شيرازی ملقب به لسان الغيب يکی از پر فروغ‌ترين ستارگان آسمان شعر و ادب پارسی است که همواره در طول تاريخ و در تمامی عالم پرتو افشانی می‌کند. از ميان تمام شاعران توانمند زبان فارسی بی گمان هيچ کس توفيق آن را نداشته است که به اندازه ی حافظ مطلوب نظر خاص و عام قرار گيرد و فضای ادب و فرهنگ فارسی را به خود اختصاص دهد.پير فرزانه ی شيراز با توجه به آن که شاعری متشّرع است، از زوايای گوناگون به نماز که سيما و ستون دين مبين اسلام است در کلام خود پرداخته است. او نمازی را شايسته ی در گاه باری تعالی می داند که با حضور قلب خوانده شود. و تمام توجه نمازگزار به نماز باشد نه آن که توجه فرد در حال نماز به امور ديگر باشد و فقط الفاظ را ادا کند و از روی عادت خم و راست شود. از اين رو شاعر شيراز می سرايد:

هردم به خون ديده چه حاصل وضو            

چو نيست بی طاق ابروی تو نماز مرا جواز1

حافظ در اين جا نمازی را درست و کامل می داند که عاشق نماز گزار با معشوق خود که باری تعالی است از روی حضور قلب سخن گويد و اگر حضور قلب نداشته باشد، اگر چه با مرارت بسيار، اشک خونين، مقدمات راز گويی نماز، مثل وضو و طهارت را درست انجام دهد، باز نماز شايسته و بايسته ی بارگاه باری تعالی نيست. حضور در مقابل غيبت به کار می رود و در اصطلاح عرفانی عبارت از آن است که فرد از خلق غيبت کند و حضور عندالحق يابد. به بيان عرفا هرگاه سالک از خلق غايب شود به حضرت حق حاضر شود. به مقام حضور رسيده است، و بدان معناست که فرد در قلب خود حاضر نزد خدای خود است و غافل از او نيست و او را فراموش نکرده است و دائم الذکر است. لسان الغيب عدم حضور قلبی در نماز را از بين برنده ی دين و ايمان می داند و می سرايد:

می ترسم از خرابی ايمان که می برد             

محراب ابروی تو حضور نماز من2

 

 

 

محراب محلی است که امام جماعت در آن برای اقامه ی نماز قرار می گيرد و نشان قبله است. در اصطلاح سالکان هر مطلوب و مقصودی که دل مردم به آن متوجه باشد آن را محراب گويند. در اين جا شاعر می ترسد که دين و ايمانش به باد رود، زيرا ابروان محرابی شکل محبوب حضور نماز را از او می گيرد. شاعر در محراب به نماز ايستاده و محراب در مکان مقدسی چون مسجد قرار دارد در چنين مکان مقدسی باز فرد از وسوسه‌ی شيطان در امان نيست و آن جا که بايد با تمام وجود در مقام حضور باشد. از شباهت قوس محراب با ابروی يار به ياد ابروی او می افتد و اين تداعی، حواس او را از نماز متوجه محبوب می کند و حضور نماز او را از ميان می برد و چنين است که  می گويد می ترسم ايمانم به باد رود زيرا هنگام نماز حضور قلب ندارم. از ديدگاه شرع مبين اسلام سزاوار است که نماز گزار در تمام اقوال و افعال نماز حضور قلب داشته باشد، چرا که فقط به ميزان آن چه که توجه کرده است ثمره و نتيجه دريافت خواهد کرد. بنابراين بايد تمام توجه او به نماز و اذکار آن باشد و با توجه کامل به حضرت معبود جل جلاله و عظمت و جلال و هيبت او در نماز ايستد و دل و جان خود را از غير او فارغ کند و خود را در برابر پروردگار متعال قرار دهد و او را مخاطب گيرد و با او به راز و نياز بپردازد اگر شخص به اين مقام رسيد و دريافت کرد که در برابر مقام بزرگی چون يگانه خالق هستی قرار دارد قلبش را هيبت الهی فرا می گيرد و خود را در ادای فرايض و وظايف مقصر می‌بيند، و از خداوند می هراسد و آن گاه وسعت رحمت الهی را می نگرد و اميد به رحمت الهی دست مي يابد و برايش حالتی ميان خوف و رجا، بيم و اميد فراهم می آيد که اين صفت نمازگزاران کامل است و دارای درجات و مراتب بی شماری به حسب درجات عبادت کنندگان است. نمازگزار واقعی در حال نماز خضوع و خشوع، سکينه و وقار دارد و هم‌چون عبدی ذليل در برابر معبود خود می‌ايستد و در گفتن اياک نعبد و اياک نستعين صادق است و تنها خداوند را عبادت می‌کند و فقط از او ياری می جويد و نه بنده ی هوای نفس است و نه دست نياز به پيش اين و آن دراز می کند. و تلاش می کند هر آن چه را که مانع حضور قلب و سکينه ی او می‌شود از خود دور کند و عوامل باز دارنده ی نمازگزار از حضور قلب بسيار است که برخی از آن‌ها را می‌توان رذايل اخلاقی چون، غرور، عجب يا خود برتربينی، حسد، غيبت، حبس زکوه و ساير حقوق واجب و... دانست. از لحاظ تاريخی دوره ی زندگی حافظ مقارن با تاخت و تازهای ويران‌گر مغول و تاتار و ديگر زردپوستان است. بدترين و خطرناک ترين نتيجه و ثمره ای که در پی حمله‌ی مغول پيش آمد انحطاط عقلی و فکری است. اوضاع آشفته ی زمان بی ترديد در کيفيت زندگانی و انديشه و رفتار آنان اثر داشت. از اين رو است که شاعر شيراز نظر مثبت نسبت به زاهدان و صوفيان ندارد و نماز زاهدان را نمازی ريايی و خود بينانه و زاهد را دل بسته و وابسته ی نماز خود می بيند در مقابل نماز ريايی زاهد نماز خود را نمازی از سر درد و نياز می داند و می سرايد:

زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نياز     

تا تو را خود ز ميان با که عنايت باشد3

در اين جا مستی، مستی ناشی از شراب انگوری نیست بلکه مستی عرفانی است، که عبارت از حال بی خودی که به سالک دست می دهد، و وصال به معشوق تنها در اين حال ميسر است و در پی آن نور عقل در نور تجلی محو می شود و سبب پيدايش حالت سکر برای عارف می شود. عنايت در لغت به معنای توجه نمودن و التفات کردن است و در اصطلاح عرفان توجه حضرت احديّت به سالک و عارف کامل است. لسان‌الغيب می گويد: من با فروتنی و عجز خود به مستی متوسّل می شوم و زاهد بر اثر انجام دستورات دينی و حتّی سخت‌گيری در اجرای فرايض دچار نوعی غرور و تکبر و خود پسندی شده است. حال؛ بينيم خداوند حکيم، عبادت کدام يک از اين دو را می پسندد عبادت زاهد متکبر، يا عبادت بندگانی که از سر نياز سر تعظيم فرود می آورند؟پير فرزانه در غزلی ديگر در مورد صوفی فريب کار که نماز را دام اهداف خود قرار داده است می‌سرايد:

ای کبک خوش خرام کجامی روی بايست    

غرّه مشو که گربه‌ی زاهد نماز کند4

در اين بيت، شاعر صوفی فريب کار دام گستر را گربه ی عابد و انسان را که استعداد فريب خوردن و صيد شدن را دارد و هدف صوفی است به مانند کبک خوش خرام توصيف کرده است و می گويد انسان آگاه فريفته ی نماز ظاهری صوفی نمی شود. در اين جا زاهد ظاهراً اشاره دارد به عماد فقيه که وی در عين حال که فقيه بوده است گربه‌ای را تعليم نموده که در نماز به او اقتدا کند و چون عماد فقيه شيخ خانقاه‌دار بوده و با اعمال صوفيانه ی خود مردم را می فريفته است اين بيت تعريضی به اوست. در جايی ديگر حافظ در مورد نماز خود می‌سرايد:

چون نيست نماز من آلوده نمازی      در ميکده زان کم نشود سوز و گدازم5

 

در اين جا نمازی به معنی کنايی پاکيزه است و می گويد چون نماز من آلوده دامن پاک و پاکيزه نيست، در ميخانه ی محبت پيوسته در سوختن و گداختنم تا آتش عشق آلايش مرا بزدايد و نمازی و پاکم سازد. لسان الغيب نمازی را صحيح می داند که در آن نمازگزار از روی درد سر تعظيم در برابر خالق خود فرود آرد. درد در اصطلاح عرفانی بلا و مصيبتی است که از دوری حق ناشی می‌شود و خذلان محض است. حافظ چنين نماز گزاری را تحسين می کند و می‌سرايد:

خوشا نماز و نياز کسی که از سردرد        به آب ديده و خون جگر طهارت کرد6

 

به عبارت ديگر شاعر نماز کسی را پذيرفته و قبول درگاه بی نياز حق می داند که با خاطری دردمند و دلی سوخته اقامه شود و قبل از آن وضو با اشک چشم و خوناب جگر گرفته شده باشد. هم چنين بر اين عقيده است که اگر عاشق واقعی با خون جگر طهارت نکند به قول مفتی عشق نمازش صحيح نيست.

طهارت ارنه به خون جگر کند عاشق     

به قول مفتی عشقش درست نيست نماز7

 

می دانيم که خون از نجاسات است و مايه ی بطلان نماز، اما حافظ می گويد اگر عاشق به جای آب با خون جگر سختی بسيار وضو سازد به قول کسی که در مسایل عشق صاحب فتوی و نظر است نمازش درست نيست. مقصود او اين است که عاشق بايد درد و رنج ببيند و با خون جگر خوردن به مقامی برسد که از آلودگی ها پاک شود. آن گاه نماز و راز ونياز او مقبول است و طبق آيه ی شريفه ی«اِنَّ الصلوة تنهی عن الفحشاءِ و المنکر»:[8] نماز واقعی نمازی است که باز دارنده ی افراد از بدی ها و تباهی ها باشد.

يکی از مقدمات واجب نماز، طهارت است. طهارت پاکی و پاکيزگی است و بر دو نوع تقسيم می شود: يکی طهارت ظاهر و ديگر طهارت دل چنان که بی طهارت بدن نماز درست نيست، بی طهارت دل، معرفت الهی درست نيست. پس طهارت بدن را آب مطلق بايد و طهارت دل از ديدگاه عرفا، توحيد محض و بايد طهارت باطن موافق طهارت ظاهر بود. طهارت مؤمنان عبارت است که تزکيه ی نفس از اخلاق ذميمه و تصفيه ی دل از لوث محبت دنيا. در غزلی ديگر می گويد آن کس که وضو از خون دل گرفت و در راه عشق جان باخت در محراب ابروان کمانی جانان نماز تواند گزارد.

نماز درخم آن ابروان محرابی     

کسی کند که به خون جگر طهارت کرد9

در سخنان اهل ذوق، صفات از آن رو که حاجب ذات است به ابرو تعبير می شود و عالم وجود از آن جمال گيرد. محراب محلی که امام جماعت برای نماز در آن‌جا می‌ايستد و نشان دهنده ی قبله نيز هست. در اصطلاح سالکان هر مطلوب و مقصودی که دل مردم متوجه بدان باشد آن را محراب گويند. لسان‌الغيب از ميان نمازهای يوميه فقط صريحاً به نماز مغرب در اشعار خود اشاره می کند و می گويد: نماز مغرب(شام) را در غربت با ناله و گريه شروع می کنم.

نماز شام غريبان چو گريه آغازم    

 به مويه های غريبانه قصّه پردازم10

پير فرزانه علاوه بر نمازای واجب يوميه به نماز ميت به طور کنايی نيز در اشعار خود می پردازد و می-گويد: کسی که در دايره ی هستی به عشق زنده ی جاويد نيست، اگر چه هنوز به مرگ تن جان نسپرده باشد به رأی شرعی من بر وی نماز ميّت بخوانيد چه تن مرده و جان بی عشق يکی باشد.

هر آن کسی که درين حلقه نيست زنده به عشق  

برو نمرده به فتوای من نماز کنيد11

حافظ قرائت نماز ميّت را با توجه به تعاليم مذهبی اسلام ثواب می داند و می گويد: دل مهربان تو سزای آفرين و شايسته‌ی تحسين است چه برای يافتن پاداش از خداوند برجنازه‌ی من که کشته‌ی تيغ ناز توام به نماز ايستاده‌ای.

آفرين بر دل نرم تو که از بهر ثواب

گشته ی غمزه ی خود را به نماز آمده ای12

دل نرم و رحيم تو را تحسين می کنم که محض ثواب بر کسی که براثر تير غمزه ات کشته شده آمده ای تا نماز ميّت بگزاری.

پی نوشت ها:

[1]. حافظ شيرازی، ديوان غزليات، به کوشش دکتر خطيب رهبر، خليل، انتشارات صفی علی شاه،چاپ 16، سال 74، ص352.

[2]. همان مأخذ، ص 545.

[3]. همان مأخذ، ص214.

[4]. همان مأخذ، ص180.

[5]. همان مأخذ، ص454.

[6]. همان مأخذ، ص179.

[7]. همان مأخذ، ص351.

[8]. سوره‌ی عنکبوت، آيه ی45.

[9]. حافظ شيرازي، ديوان غزليات، ص178.

[10]. همان مأخذ، ص452.

[11]. همان مأخذ، ص330.

[12]. همان مأخذ، ص574.

نویسنده: ریحانه فرامرزی کفاش

منبع: سایت نورپرتال



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ن : مهربانو
ت : 23 بهمن 1394


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.